معلمی که به عباس 2 دست هدیه داد
اجتماعي
بزرگنمايي:
خبر یزد - فارس / عباس، کودکی که سالها حسرت داشتن دستهایی سالم را در دل داشت، امروز با شکرگزاری از بازگشت دستانش به زندگی، در سایه محبت معلمی مهربان و حمایت خانه هلال، از رنجی بزرگ خداحافظی کرده است.
عباس کلاس سوم است که بهاتفاق خانواده از آن روستای حاشیهای اروندکنار به یزد مهاجرت و در شهر شاهدیه سکونت دارند. مادر با نگرانی عباس را به مدرسه قیام شاهدیه میبرد و خانم میرجلیلی معلم عباس میشود، انگار قرار است این نگرانی به یک شادمانی بزرگ تبدیل شود. همان روز اول مدرسه خانم معلم به خانه میرود و شرایط عباس را به همسرش که مدیر خانه هلال شاهدیه است با حسی مادرانه بازگو میکند و هر دو دنبال فکری برای حل این مسئله هستند. این بار مسئله پیش روی خانم معلم، از جنس ریاضی و عدد و رقم نیست، پای دل برای دست در میان است.
بازار

عباس دروازهبان شد
دستهای عباس به دلیل مشکل مادرزادی از بازو به قول مادرش در بهشت جاماندهاند اما همکلاسیهایش میگویند به هر سختی که هم که شده است کتاب و دفترش را ورق میزند و مشق مینویسد. اما بههرحال جای دست و انگشتهای عباس همچنان در زندگی خالی است. او دلش بازی میخواهد، آرزوی گرفتن دستهای مادرش را دارد و در ذهنش هر روز رؤیای فوتبالیست آن هم دروازهبان شدن را مرور میکند.
او و خانوادهاش هر سال به عشق حضرت عباس(ع) موکب برپا میکنند و هر که در موکب به عباس میگوید از حضرت عباس چه میخواهی جواب میشنود دست و انگار علمدار کربلا زمینه هجرت از آبادان را برای آرزوی کودکی فراهم ساخت و خدا میخواست که این موضوع به دغدغه خانم معلم و همسرش که مسئول خانه هلال شاهدیه بود در حسینیه ایران تبدیل شود و این چنین بود که معلم در کنار درس عباس دغدغه دست عباس داشت. آقای جهان اندیش مدیر خانه هلال شاهدیه و همسر خانم معلم کلاس درس عباس تصمیم میگیرد این بار هلالِ خدمت به دست برسد. مقصد مرکز توانبخشی هلالاحمر تهران است، اقدامات اولیه انجام میشود و این روزها علاوه بر خانواده عباس خانواده معلم او نیز در کنارش هستند و در خانه هلال میهمان شدهاند.
در کلاس درس آرزوی دست محقق شد
پای خیران به میان آمد چراکه جنس خانه هلال کار از مردم برای مردم با عشق به خداوند است، هزینه بازگشت دستهای عباس زیاد بود اما نه زیادتر از بخشش و احسان آنهایی که دل در گرو دستهای نورانی علمدار کربلا دارند.
دستهای عباس ساخته شد، دستهای هوشمندی که این روزها در دروازه با عباس همراه و آرزوی فوتبالیست شدن را به واقعیت رسانده است. همکلاسیها، مادر و معلم عباس از خوشحالی دستدادن با او میگویند و برقی که در چشمان عباس نقش بسته و به دست میرسد.
آری دست و چه زیبا میگوید فریدون مشیری: زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان، بیگمان دست گرانقدرتر است، شرف دست همین بس که نوشتن با اوست! خوشترین مایه دلبستگی من با اوست. هیچ ار نیست مخور خونجگر، دست که هست! بیستون را یادآر، دستهایت را بسپار به کار، کوه را چون پر گاه از سر راهت بردار ... در کلاس درس عباس بود که معلم آرزوی دست عباس را به واقعیت تبدیل کرد و عباس با همان دستها برای معلمش نامه قدردانی مینویسد و به راستی که معلمان عشق و ایثار نشان میدهند که تمام روزها، روز معلم است.

-
يکشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۶:۲۴:۲۸
-
۱۲ بازديد
-

-
خبر یزد
لینک کوتاه:
https://www.khabareyazd.ir/Fa/News/717136/