خبر یزد - آخرین خبر / بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم
دیدهام گاهی در تب ماه میآید پایین
میرسد دست به سقف ملکوت
دیدهام سهره بهتر میخواند
گاه زخمی که به پا داشتهام
زیر و بمهای زمین را به من آموخته است
گاه در بستر بیماری من حجم گل چند برابر شده است
و فزون تر شده است قطر نارنج شعاع فانوس
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات خوش دهکده از صبح سخن میگوید
مرگ با خوشه انگور میآید به دهان
مرگ در حنجره سرخ-گلو میخواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان میچیند
مرگ گاهی ودکا مینوشد
گاه در سایه نشسته است به ما مینگرد
و همه میدانیم
ریههای لذت پر اکسیژن مرگ است...!
در نبندیم به روی سخن زندهٔ تقدیر
که از پشت چپرهای صدا میشنویم
پرده را برداریم ؛
بگذاریم که احساس هوایی بخورد
بگذاریم بلوغ
زیر هر بوته که میخواهد بیتوته کند
بگذاریم غریزه پی بازی برود
کفشها را بکند
و به دنبال فصول از سر گلها بپرد
بگذاریم که تنهایی آواز بخواند
چیز بنویسد و
به خیابان برود ...
ساده باشیم
ساده باشیم چه در باجهٔ یک بانک
چه در زیر درخت !
سهراب_سپهری