خبر یزد - ایسنا / مدیر مرکز سعدیشناسی در نشست علمی یادروز سعدی بیان کرد: فردوسی و سعدی دو روی سکه هویت ایرانی هستند.
همزمان با اول اردیبهشتماه جلالی سال 1404 نشستهای علمی یادروز سعدی با حضور سعدیپژوهان، سعدیدوستان و دانشجویان در تالار گلستان آرامگاه سعدی شیرازی در شیراز برگزار شد.
در آغاز نشست، «سعدییار» هوش مصنوعی تخصصی سعدیشناسی توسط مهندس عکاف معرفی و در ادامه کوروش کمالی سروستانی، مدیر مرکز سعدیشناسی با ارائه پژوهشی درباره «سعدی و فردوسی دو روی سکه هویت ایرانی» گفت: تقارن بزرگداشت سعدی و فردوسی دو شاعر بلندآوازۀ ادب فارسی در اردیبهشتماه جلالی بهانهای است که در این نشست دلانگیز به فردوسی و سعدی بپردازیم. از اوج شکوفایی زبان جوشان فردوسی، در سالهای 370 تا 397هـ.ق تا زمان آفرینش آثار سعدی در سالهای 655 تا 691 هـ.ق حدود سه قرن فاصله وجود دارد.
او در ادامه افزود: دوران فردوسی، دوران نوزایی و شکوفایی فرهنگ ایرانی است. کودکی فردوسی همزمان با اوجگیری قریحۀ رودکی است و پیری او همزمان با آغاز سخنسرایی ناصرخسرو. بهعبارت دیگر، درست در دوران زندگانی فردوسی، زبان دری، زبان شعر و ادب شد، به حد کمال رسید و مجامع بزرگی از شعرا و نویسندگان در دربار سامانی و غزنوی در خراسان بزرگ پدید آمد. ابنسینا و بیرونی، معاصر فردوسیاند و رازی، طبری، فارابی، غزالی، خیام و بیهقی با کمی فاصله بههمان دوران تعلق دارند. در کمتر دورانی از تاریخ ایران چنین کهکشان پرستارهای از درخشانترین چهرههای علم و ادب و هنر و سیاست و آن جوشش و تلاش شکوفایی همهگیر را میتوان دید و شاید بتوان گفت که این دوران در نوع خود بینظیر است.
مدیر مرکز سعدیشناسی در ادامه گفت: در این دوران، شکوفایی فرهنگی، بازگشت به شناخت گذشته، نه بهمعنای ارتجاعی، بلکه به معنای نوزایی فرهنگ کهن در سطحی عالیتر، چشمگیر است. نگاه به گذشته برای ساختن آینده، بازیابی آنچه گم شده، ولی ارزش خود را از دست نداده، یکی از ویژگیهای مهم شکوفایی فرهنگی است. درحالیکه دوران سعدی چنین نیست؛ دورانی برآشفته است؛ چون موی زنگی. شکستهای تاریخی، حملۀ مغول، بحران اقتصادی و اجتماعی و فروپاشی مراکز بزرگ سیاسی و فرهنگی و مذهبی آن روزگار، یأس و فقر و نابسامانی و بیاخلاقی را گسترش داده است.
کوروش کمالی در پایان سخنان خود گفت: از آنچه گفته آمد روشن میشود که فردوسی و سعدی دو روی سکه هویت ایرانی هستند. فردوسی به ضرورت و روشنبینی کاری کرد کارستان در احیای هویت ایرانی از طریق زبان و سعدی با زمانسنجی راستین کوشیده است که به احیای حکمت ایرانی بپردازد باز هم از طریق زبان؛ به همین دلیل است وزن متقارب شاهنامه حماسه میآفریند و همین وزن در بوستان حکمتآفرین میشود. فردوسی هویت ایرانی را در شاهنامه ماندگار میکند و سعدی حکمت ایرانی را در بوستان.

در ادامه این نشست، اصغر دادبه، استاد دانشگاه با موضوع «نگاه سعدی به ایران» چنین گفت: ایران در آثار سعدی اگرچه با تکرار این نام قید نشده اما ویژگیهای این سرزمین پیوسته در نظر و گفتههای او وجود داشته است. چنانکه هنگامی که در نظامیه بغداد مشغول تحصیل بوده در ابیات مختلف از برپایی آیینی ایرانی یاد می کند؛ یعنی نوروز، همچون خوشا تفرج نوروز در شیراز /که برکند دل مرد مسافر از وطنش. یا مثلا در داستان دارای فرخ تبار و چوپان از مبانی فکری ایرانی و خردورزی و پنددهی و حکمت ایرانی سخن می گوید، آنچه که در آرای افلاطون نیز یاد می شود.
او افزود: به بیانی دیگر سعدی هر گاه از کشور و وطن و ویژگی های آن یاد می کند، در واقع با صدایی بلند نام ایران را ذکر می کند.
جواد رنجبر درخشیلر در بخشی از سخنان خود درباره «خودآکاهی ملی در آثار سعدی» گفت: سعدی یکی از مهمترین شاعران پارسی در تداوم فرهنگ ایرانشهری و پیرو اندیشه و فرهنگ ایرانی و خود از مولفههای مهم فرهنگی آن است. اندیشۀ دینی سعدی تناقضی با اندیشه ایرانشهریاش ندارد. سعدی شاعری است مجرب و علاقههای خود را در شعرش صورتبندی کرده است. انتظار یکپارچگی مطلق آثار او انتظاری نادرست است. سعدی شاعر است و اندیشهاش در سیالیت شعر قابل فهم است. او اهل شریعت است، شعر عاشقانه سروده، به سیاست پرداخته و بین دین و سیاست یا امت و ملت تفکیکی را تصور نمیکرده است.
او افزود: بر اساس روششناسی اشتراوس و «مفاهیم» و یافتههای استاد جواد طباطبایی به خودآگاهی ملی در آثار سعدی رسیدیم. سعدی در آثار خود به نظامی سیاسی-فرهنگی از مفاهیم و شخصیتها و روایتها آگاه بوده و خود در بازسازی آن نقشی مهم ایفا کرده است.
او سپس گفت: سعدی مطابق سنت ایرانیان بهویژه پس از اسلام نوعی پوشیدهنویسی (به زبان اشتراوس) را آگاهانه یا ناآگاهانه بهکار برده است. در این پوشیدهنویسی برخلاف فردوسی ایران و شخصیتها و روایتهای آن برجسته نمیشود، اما درونمایهها ایرانی است. فردوسی چون حماسۀ ملی میسروده است نمیتوانسته از پوشیدهنویسی بهره ببرد. در حماسه آشکارگویی و رجزخوانی و تفاخر مولفه اصلی ساختار است. سعدی در غزل و مثنوی و نثر خود ایران را به مثابه گوهری گرانبها پنهان کرده و فقط نور آن را گاه به دیدۀ مخاطب تابانده است. اهمیت سعدی در امر ملی و تداوم فرهنگ ایرانشهری کم نیست. ایرانیان همواره با پنهان و آشکار کردن نوبتی ایرانیت آن را نگهداری کردهاند؛ بهویژه در دورههای پرخطر. شاید اگر تعصب ایرانی و رجزخوانیهای بیمحابا در ایران رایج میشد بازسازی ایران پس از حملههای سهگمین ممکن نمیبود. ایرانیان در دورههای مختلف تاریخی ایرانی زیستهاند، در زبان و رفتارهای روزمره و در شعرهای مختلف و نثرهای گوناگون و در دیوانسالاری و جنگ و صلح، بدون آنکه نام ایران را فریاد زده باشند. آثار سعدی بخشی از ایرانگرایی عملی و پنهان است.

در ادامه و در بخش دوم نشست علمی عبدالعلی دستغیب در بخشی از سخنان خود درباره «سعدی کاشف زیبایی» گفت: ظرایف کار سعدی، چه در شعر چه در حکایت و مجالس و موعظ بسیار است و او نثر و شعرنویسی است که پسند همگان بوده است. جایی از گفته دوستی میآورد که: خلاف رأی صواب است که ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام و جای دیگر میگوید: «سعدی اندازه ندارد که چه شیرین سخنی/ باغ طبعت همه مرغان شکر گفتارند» آنچه در نظر نخست در مطالعۀ آثار سعدی بهچشم میآید، زیبایی و زیباتر کردن طبیعت و انسان است. به گفتۀ هانری ماسه «حقیقت احساس طبیعت در نظر سعدی نشانههائی از لطافت دارد. این احساس، عامل وحدت وجود حماسههای هند با رمانتیکهای فرانسه نیست که مایل بودند آنقدر در طبیعت فروروند که در آن غرق شوند. سعدی در طبیعت جذب نمیشود و نمیتواند خود را در آن از یاد ببرد. لذتی که سعدی از طبیعت میبرد، شعری ژرف و مرموز نیست بلکه به «حواس» نزدیک میشود و به ادراک زیباییها و ظرافتهای طبیعت قناعت میکند. در اشعار سعدی، طرحها و توصیفها زیاد است، اما هرگز از آنگونه ابراز احساساتی که بهنظر گزافه میآید، دیده نمیشود.
دیگر سخنران نشست دوم علمی، امیرحسین ماحوزی درخصوص «روانشناسی معشوق و عاشق در غزل سعدی» گفت: عشق موضوع اصلی غزل فارسی است. در میان غزلسرایان سعدی غزل عاشقانه را به اوج تعالی رسانده است؛ هرچند درباره نوع تجربه عاشقانه او -اعم از زمینی یا آسمانی- هنوز اختلافنظرهای بسیار دیده میشود. با دقت در ویژگیهایی که سعدی آگاهانه یا ناآگاه از معشوق در غزلهای خود به دست میدهد و با دقت در واکنشهایی که در برابر رفتارهای معشوق از او ظاهر میشود میتوان سایه روشنی از ویژگیهای شخصیتی معشوق را دریافت. این جنبه تحلیل رفتار روانشناسانه معشوق سعدی در انبوه آثاری که درباره عشق سعدی نوشته شده، دیده نمیشود و میتواند تجربه ویژه سعدی را از عشق حتی در برابر سایر تجربههای غزل عاشقانه ممتاز کند.
او در ادامه افزود: با تحلیل ویژگیهای عاطفی و رفتاری معشوق و بسامد این ویژگیها از جمله جفاکاری، خشم و بیمهری -بهویژه بیاعتنایی و ناتوانی در درک حال عاشق- همینطور عدم تحمل هر نوع مخالفت، میتوان در معشوق سعدی نشانههایی از خودشیفتگی را یافت.
محمدامیر جلالی نیز در بخشی از سخنان خود با عنوان «صیت سخن سعدی در چین؛ نگاهی به نسخههای خطی گلستان در پکن، سرودههای سعدی نگاشتهشده بر کتیبههای مسجد فنگ هوانگ، و برخی از ظروف هنری موزههای چین» گفت: وجود نسخههای خطی متعدد از گلستان کتابتشده در سدههای مختلف که امروزه در موزهها و مساجد شهر پکن نگهداری میشوند و نیز نگاشتهشدن سرودههای سعدی بر کتیبهها و ظروف هنری چینی مربوط به ادوار مختلف تاریخی چین، نشاندهندۀ شهرت جهانی سعدی و حوزۀ گستردگی و نفوذ زبان فارسی در شرقیترین بخشهای آسیا و نیز پیوندها و تبادلات فرهنگی میان ایران و چین در دورههای مختلف تاریخی است.
او در ادامه سخنان خود به بیان وضعیت نسخههای خطی گلستان در شهر پکن، وجود یکی از «غزلیات» سعدی منقوش بر کتیبههای دو سنگمقبرۀ بهدستآمده از یک مزارستان اسلامی در شهر هانگجو متعلق به سدۀ هشتم هجری قمری که امروزه در مسجد فنگ هوانگ نگهداری میشوند و بیتهایی از «بوستان» سعدی که بر گرداگرد ظرفی محفوظ در موزۀ کاخ ممنوعه در پکن مربوط به سلسلۀ مینگ نوشته شدهاند، و نیز قطعهای از «گلستان» سعدی پرداخت که بر حاشیۀ بشقابی متعلق به سلسلۀ مینگ در دورۀ «جِنگ دی» از پادشاهان معروف سلسلۀ مینگ نقش بسته است.
