آشنایی با ویکتور چوکارین، ژیمناست مطرح شوروی؛ از اردوگاه کار اجباری و شماره 10491 تا هفت طلای المپیک
ورزشی
بزرگنمايي:
خبر یزد - یکی از مردان بهنام تاریخ ژیمناستیک، ویکتور چوکارین است که پس از تحمل اسارتی سنگین در جنگ جهانی دوم، راهی المپیک شد و توانست افتخارات فراوانی را در این آوردگاه تجربه کند. چوکارین زندگی سختی را گذراند و توانست الهامبخش بسیاری از ورزشکاران جهان در راستای دستیابی به هدف و مبارزه با موانع شد.
دانلود (70MB) | ویکتور چوکارین (Viktor Chukarin) زاده 9 نوامبر 1921 در روستای کراسنومیرسکوی شهر دونتسک در شوروی سابق و اوکراین امروزیست.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
پدر ویکتور، ایوان چوکارین از قزاقهای دن و مادرش، هریستینا لامیزوا، یک یونانی بود. خانواده چوکارین در سال 1924 به شهر ماریوپول کوچ کردند تا ویکتور در این شهر با دنیا آشنا شود. علاقه ویکتور به ژیمناستیک از دوران مدرسه در او نهادینه شد؛ جایی که معلم دلسوزی همچون ویتالی پوپوویچ، تمرینات مهم ژیمناستیک را به این مرد جوان اهل دونتسک آموخت. او پس از اتمام مدرسه، تصمیم گرفت تا در دانشکده تربیت بدنی ماریوپول تحصیل کرده و ژیمناستیک را به صورت جدیتری همراه با علوم ورزشی دنبال کند. در خانواده چوکارین در غیاب پدر فقید، مادر ویکتور، بزرگترین مخالف او در راه ورزش بود زیرا دوست داشت فرزندش دکتر شود. جملههایی مثل «برخی در کارخانه کار میکنند، برخی به سربازی میروند و برخی در دریا کار میکنند اما در رشته تربیت بدنی باید سه سال درس خواند تا بدون شلوار در عموم ظاهر شد»، از سوی بستگان ویکتور نیز از دیگر عوامل دورکننده او از ورزش بودند.

با این وجود، هیچ چیزی نتوانست ویکتور را از ادامه تحصیلات ورزشی و ژیمناستیک دور کند و او توانست به درجه استادی ورزش شوروی برسد. چوکارین به خانوادهاش قول داد که روزی نفر اول ورزش جهان خواهد شد وگرنه به کارخانه رفته و همان کار روتین هر اوکراینی را ادامه میدهد. او در ادامه راه به عنوان قهرمانی ژیمناستیک اوکراین رسید اما ژوئن سیاه 1941 و شروع جبهه شرقی جنگ جهانی دوم، باعث شد تا فرزند دونتسک، لباس رزم پوشیده و راهی جنگ علیه آلمان شود. ژنرال معروف شوروی، میخایل کیرپونوس، فرمانده ویکتور بود و او را در دوران جنگ هدایت میکرد. نبردی در شهر پولتاوا، تأثیر زیادی در آینده چوکارین داشت زیرا او پس از جراحت در این نبرد، اسیر آلمانیها شد و راهی اردوگاه کار اجباری آنها شد. او هویت و تمام داشته و نداشته خود را از دست داد و با شماره «10491» در میان سایر اسرا، شناسایی میشد. سه سال و نیم اسارت، تجربه بسیار سخت و نادری برای چوکارین بود. عدهای از اسرا، طاقت ویکتور را نداشته با سیم خاردارهای اطراف محل اسارت، خودکشی کردند و عده دیگری مرگ با گاز را به تحمل غربت ترجیح دادند. در این وانفسا، ویکتور راه دیگری را برای گذران سختی خود انتخاب کرد. او از تمرینات نظامی آلمانیها جاسوسی میکرد تا بتواند در تمرینات ژیمناست خود از آن بهره ببرد. عشق به ژیمناستیک، ویکتور را از این سختیها با سلامت گذراند.

در اوایل ماه می 1945 بود که پس از سقوط برلین، ویکتور به همراه سایر اسرا در یک لنج حضور داشت و در راه رسیدن به مقصدی بود تا این لنج توسط انگلیسیها شناسایی شده و همه اسرا نجات پیدا کردند. چوکارین، پس از آزادی به خانه خود رفت اما سختی اسارت، او را به وزن 40 کیلوگرمی رسانده و هیچ نشانی از مرد ژیمناست پیش از جنگ باقی نگذاشته بود. مادر ویکتور، به سختی فرزندش را پس از بازگشت شناسایی کرد. تنها راه اثبات فرزندی ویکتور، یک زخم روی سرش بود که توانست چهره زجرکشیدهاش را به مادر معرفی کند.
وقتی به ماریوپول بازگشتم، تنها چیزی که از خانه قدیم ما باقی مانده بود، یک توده سنگ سیاه و بی روح بود. با خود میگفتم خانوادهام کجا هستند؟ آیا همگی زنده ماندهاند؟ همسایههای سابق مرا به خانه جدید راهنمایی کردند. آنها میگفتند که خیلی شکسته شدهام و دیگر نمیتوانم به مانند قدیم ورزش کنم. وقتی در خانه را زدم، یک خانم بلندقد و لاغر در را باز کرد. به سختی متوجه شدم که آن خانم، لوسی، خواهرم بود که آخرین خاطره من از او، دختری 12 ساله با خوکهای عروسکی کوچکش بود اما اکنون، خانمی با لوگوی کومسومول (حزب جوانان کمونیست) دربرابرم قرار گرفته بود. سپس مادرم با ترس به سمت من آمد و ناباورانه سرش را تکان داد. او دستی بر سرم کشید و زخمی که از زمان کودکی و سقوط در انبار کاه به وجود آمده بود را مشاهده کرد. مگر زخم فرزند از یاد مادر میرود؟
اطرافیان ویکتور اعتقاد داشتند که مرد نحیف فعلی باید به جای ورزش، به فکر بازیابی سلامتی خود باشد اما او اعتقاد دیگری داشت. چوکارین به ماجراجوییهای تحصیلی-ورزشی خود ادامه داد و پس از کار به عنوان سرایدار و رانندگی لودر، توانست در مسابقات ژیمناستیک قهرمانی شوروی شرکت کند. مقام دوازدهم مسابقات 1946، نخستین تجربه او در بازگشت به ورزش بود. چوکارین سپس از اراده آهنین خود استفاده کرد و پس از رتبه پنجم مسابقات 1947، قهرمانی سال 1948 شوروی را به دست آورد. او سپس از عنوان قهرمانی خود دفاع کرده و دو سال بعدی نیز آن را حفظ کرد. المپیک 1952 هلسینکی، نخستین حضور شوروی در تاریخ این آوردگاه بود. چوکارین 31 ساله که پیش از شروع المپیک، تنها در مسابقات جهانی دانشجویان عنواندار بود، در چهارمین دهه زندگی خود، چالشی سخت را پذیرفته بود. او در هلسینکی درخشید و بدین گونه بر بام ژیمناستیک جهان ایستاد. او در چهار بخش انفرادی تمام اسباب، تیمی تمام اسباب، خرک حلقه یا اسب پومل و پرش از خرک به مدال طلا رسید و در بخشهای دارحلقه و میله پارالل به مدال نقره دستی یافت. سپس نوبت به مسابقات قهرمانی جهان رسید تا چوکارین به سه طلا در انفرادی تمام اسباب، تیمی تمام اسباب و میله پارالل و یک نقره در اسب پومل دست یابد.

تجربه بعدی چوکارین در المپیک 1956 ملبورن رقم خورد. از نقاط ضعف این ژیمناست سرسخت شوروی، بخش حرکات زمینی ژیمناستیک بود؛ بخشی که او یک رقیب سرسخت ژاپنی را پیشرو داشت که از قضا جوانتر نیز بود. نمایش فوقالعاده رقبای ژاپنی در حرکات زمینی تیمی ژاپنیها، بسیاری از حضار و تماشاگران را به طلایش مطمئن کرد اما چوکارین، از تجربیات سخت خود استفاده کرد و با یک نمایش بسیار بهتر به نقطه ضعف همیشگی خود غلبه کرد و طلا را از چنگ ژاپنیها ربود. او در این دوره از المپیک به سه طلای انفرادی و تیمی تمام اسباب و میلههای پارالل، مدال نقره حرکات زمینی و مدال برنز اسب پومل رسید. او پس از پایان المپیک از ورزش قهرمانی خداحافظی کرد و به عنوان داور و رئیس ژیمناستیک کشورش به حیات ورزشی خود ادامه داد. او در سال 1957 به نشان لنین رسید. چوکارین در 25 اوت 1984 و در سن 62 سالگی، دار فانی را وداع گفت. مقبره او در آرامستان لیچاکوف با مجسمهای از لحظه پیروزیاش در المپیک مزین شده است.

-
پنجشنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۳:۲۴:۳۷
-
۷ بازديد
-

-
خبر یزد
لینک کوتاه:
https://www.khabareyazd.ir/Fa/News/716332/