کتاب هفتم «نامههایی از پراگ» چاپ شد/«دستهایش» در بازار نشر
فرهنگی
بزرگنمايي:
خبر یزد - مهر / کتاب «دستهایش» نوشته پرویز دوائی از مجموعه «نامههایی از پراگ» بهتازگی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب بیستوپنجمین عنوان از مجموعه «جستارها» است که اینناشر چاپ میکند.
اینکتاب، هفتمینکتاب از مجموعه «نامههایی از پراگ» است که سالها در قالب سرمقالههای مجله «جهان کتاب» چاپ میشوند و پیش از این، در پنجکتاب «درخت ارغوان»، «به خاطر باران»، «روزی تو خواهی آمد»، «خیابان شکرچیان»، «از وقتی که تو رفتی...» و «ملکه آلبا» هم منتشر شدهاند.
غربت، هنر، فرهنگ و تاریخ ایران و اروپا، نوستالژیهای شهر تهران، ادبیات، هنر به ویژه فیلم و سینما، طبیعت، معجزه فصلها و رنگها، تهران دهههای 20، 30 و 40، خیابانها، گردشگاهها و پاتوقهای فرهنگی، یادهای کودکی و دبستان، معلمها و همکلاسیها، سرگرمیهای کودکانه، دلبستگیها و شادیهای جوانی و ... از جمله موضوعاتی هستند که دوائی در کتابهای پیشین اینمجموعه به آنها پرداخته و در کتاب جدید هم دربارهشان نوشته است.
دوائی پیش از شروع متن اینکتاب، نوشتهای با عنوان «چی عرض کنم...!» دارد که در حکم مقدمه آن است و اینگونه شروع میشود:
قرار شد که بنده برای اینمجموعه آخری (که ظاهرا و شاید باطنا «آخرین» مینماید) یکمقدمهای بنویسم علیالرسم ...
... در اینلحظه واقعا نمیدانم چه بگویم و یا به قول بانوی گرامی منزل «چی عرض کنم؟» (این هم برای یادآوری از التفات و نقش وجود ایشان در زندگی اینبنده) ... زمانی در لزوم تدارک مقدمهای برای مجموعهای از نوشتههایم عرض کردم که به نظر بنده هر مقدمهای باید برای رسیدن به مطلب یا مطلبی و یا در توضیح و توجیه آنها باشد و در اینمورد خاص به گمانم هر نوع توضیحی درباره نوشتههای اینمجموعه باید در خود آنها باشد: مرور لحظه یا دورههایی از عمر و احساسهای موجودی خاص و رهاشده بر زمینهای دور از زادگاه در این دوران ته ته ته عمر ... نقطه!
«دستهایش» 10 نوشته یا نامه را در بر میگیرد که به اینترتیباند:
«دستهایش»، «دلِ نازک بهار...»، «جانا...»، «عکس برگردان»، «I cant Believe My Eyes»، «ایشان...»، «ستاره سَحَری...»، «انگشتر جادو...»، «نُقلِ سر عروس...» و «پریزاد...».
در ابتدای مطلب «ستاره سحری» از اینکتاب میخوانیم:
... قطار شهری خط 18 سر پیچ این دوتا خیابان سوت تیزی کشید و گذشت، سوتی که از ریلهای روغننخورده بلند بود. ما ایستاده بودیم، بنده و این رفیق خیلی قدیم ایام جوانی که موقت آمده بود اینجا، ایستاده بودیم تا قطار رد شود و ما برویم به آن طرف خیابان. در اینخلال، ضمن گذر قطار، چشمم به این رفیق افتاد که کلهاش با حرکت قطار چرخید و جوری با دقت حرکت قطار را دنبال کرد که دهانش و چشمهایش قدری بازتر مانده بود ...
اینکتاب با 87 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 100 هزار تومان منتشر شده است.
-
دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۸:۴۸
-
۱۴۴ بازديد
-
-
خبر یزد
لینک کوتاه:
https://www.khabareyazd.ir/Fa/News/651720/