بزرگنمايي:
خبر یزد - یکی از روزها که قاجاریه بر سر کار بود در دل تهران،یک عروسی افسانهای رقم خورد که به باور بعضی همچنان پرهزینه ترین مراسمی که در در دوران قجری برگزار شده بود. عصمتالدوله، دختر محبوب ناصرالدین شاه، با پسر دوستعلی خان معیرالممالک ازدواج کرد و این مراسم به یکی از باشکوهترین و پرهزینهترین عروسیهای تاریخ ایران تبدیل شد. با ما همراه باشید تا از جزئیات این مراسم باشکوه و تأثیر آن بر تاریخ ایران مطلع شوید.
عصمتالدوله، دختر 9 ساله محبوب ناصرالدین شاه، با پسر دوستعلی خان معیرالممالک، خزانهدار معروف و محترم کشور، ازدواج کرد.
عصمتالدوله، فرزند خجسته خانم تاجالدوله و ناصرالدین شاه، در سال 1272 هجری قمری متولد شد. مادرش نوه فتحعلی شاه و نخستین همسر عقدی ناصرالدین شاه پس از به تخت نشستن او بود. عصمتالدوله دومین دختر شاه و برادر کوچکتری به نام سلطان معینالدین میرزا داشت که به ولیعهدی انتخاب شد، اما در نه سالگی درگذشت و فرصت سلطنت را نیافت.

در سن ده سالگی، دوستعلی خان معیرالممالک از شاه خواستگاری کرد تا دخترش عصمت الدوله را برای پسرش، امیر دوستمحمدخان، که او نیز ده ساله بود، به همسری بگیرد.
پدر داماد، که شخصیتی متمول و دست و دل باز بود، خواست افسانه جلال و شکوه مراسم ازدواج پسرش با دختر محبوب شاه را زبانزد همگان سازد و تمامی هزینههای جشن عروسی را از جیب پر پول خود پرداخت.
در آن هنگام که دوستعلی خان از دختر شاه برای پسرش آقامیر خواستگاری میکند، متعاقب آن یک پیشکش ناچیز دو میلیون قرانی نیز به حضور شاه تقدیم میکند. درخواست خواستگاری، بدون درنگ مورد موافقت قرار میگیرد. چون ناصرالدین شاه میان درباریان خویش، صدیقتر و فداکارتر از دوستعلی خان، خدمتگزار دیگر نداشت که هم دارای ثروت بیپایان و هم از شخصیت قابل احترام و ارزندهای برخوردار باشد.
در سال 1283 هجری قمری، مراسم عروسی مجللی برگزار شد که هفت شبانهروز به طول انجامید و به عنوان یکی از بزرگترین جشنهای عروسی در تاریخ شناخته شد. معیرالممالک میوههای باغ خود را برای جشن استفاده کرد و مسیر عروس را با فرش و شالهای گرانبها تزئین کرد. نوازندگانی از کشمیر و افغانستان در دو طرف مسیر قرار گرفتند.
در تهران، جشنهای بسیار مفصلی به این مناسبت برگزار شد. خاطرهای که از آن مراسم در یادها مانده، هنوز هم زنده و افسانهوار است. داستانهایی که از آن مجالس تعریف میکنند، نشان میدهد که زرق و برق آن عروسی چقدر همه را تحت تأثیر قرار داده بوده است؛ تا آنجا که این عروسی برای ایرانیان، مثال زدنی محسوب میشود.
این خزانهدار دولت، میلیونها پول را با پارو از این سو بدان سو حرکت میداد و جا به جا میکرد. او به پول، سخت علاقه داشت؛ ولی نه برای جمع و ذخیره کردن، بلکه برای زندگی بهتر کردن. به این جهت، دستگاهش از هر لحاظ، شاهانه و مجلل بود، قصر باشکوه و خانه ییلاقی زیبایش یکی از بهترین بناهای کشور است. از دیدگاه ناصرالدین شاه — که مفتون شخصیت و جاه و جلال معیرالممالک بود — او شاخصترین پدر دامادها به شمار میرفت. اما داماد هم باید گفت که نشان از پدر داشت و سعی میکرد پا جای پای او بگذارد.
موقع آنکه موضوع این ازدواج قطعی شد، برنامه و تشریفات جشن عروسی — که در ایران بسیار مورد توجه است — مطرح گردید. معیرالممالک برای نامزد فرزندش عالیترین هدیهها را فرستاد. فرستادن تحف و هدایا، آغاز جشنهای عروسی بود که معمولاً مدت هفت روز ادامه پیدا میکرد.
همه مردم تهران در این جشنهای پرشکوه شرکت نمودند و نه تنها اشراف و ثروتمندان تهران برای حضور در آنها دعوت شده بودند، بلکه آدمهای ندار و حتی سربازان ساخلوی تهران نیز در ضیافتهای عمومی که در محلات مختلف برپا شده بود، به ترتیبی شرکت داشتند.
جهیزیه بدون کم و کاست و بسیار مجللی در پشت شترها و قاطرها به خانهای که برای عروس ترتیب داده شده بود، حمل گردید. نقل و انتقالات این اسباب و اثاث، ده روز طول کشید. روز دهم روی سینیهای بزرگ نقرهای، جواهرات عروس را به همراه پنج میلیون سکه طلای ضرب شده — که مهریه وی را تشکیل میدادند — به خانه جدید میبردند.
دوستعلی خان معیرالممالک به عنوان هدیهای برای عروس، جواهرات و مرواریدهایی را تقدیم کرد و مهر عصمتالدوله را ملک حسینآباد نامید که به همین مناسبت مهرآباد نام گرفت.
بالاخره شب، بعد از غروب آفتاب، فیل سفیدی که هودج زیبایی بر پشت آن گذاشته بودند، برای بردن عروس به اتاق حجله، در مقابل در قصر توقف کرد. ناصرالدین شاه که میترسید فیل چموشی کند، از دوستعلی خان خواست وی نیز کنار دست فیلبان بنشیند. تعداد کثیری به عنوان همراهان عروس به راه افتادند. تمامی بزرگان پایتخت علاقه داشتند که دختر شاه را تا خانه بخت بدرقه کنند.
مسافت بین قصر تا خانه داماد، همه جا چراغانی شده بود. سربازان ساخلوی شهر، همه مسلح بودند. هر سربازی در لوله تفنگ خود، شمع روشن حمل میکرد. دیوارهای شهر با پارچههای گرانقیمت و شالهای کشمیری تزئین شده بود و از قصر تا خانه داماد، زیر پای عروس، قالیهای گرانبها گسترده بودند.
چراغانی بازار، افسانهای بود. دوستعلی خان پیشاپیش، هزاران شمع به آنجا فرستاده بود تا سر تا سر بازار را غرق در نور کنند. هرگز مردم به یاد ندارند که اینچنین روز زیبا و اینقدر دیدنیهای خیرهکننده در تهران دیده باشند.
در نخستین سفر ناصرالدین شاه به خراسان در سال 1284 هجری قمری، عصمتالدوله و دوستمحمدخان نیز شاه را همراهی کردند. در سال 1288، دوستمحمدخان لقب پدر را دریافت کرد و به حکومت یزد منصوب شد. با مرگ دوستعلی خان نظامالدوله در سال 1290، او ناچار شد مشاغل پدر را بر عهده بگیرد.
از زمان تولد نخستین فرزند این زوج اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما ناصرالدین شاه در سال 1290 نوشت که پسر معیر کوچکه، که از عصمتالدوله بود، درگذشته است. فرزند دوم آنها، عصمتالملوک، در سال 1291 متولد شد و فرزند بعدی در سال 1293 و فرزند چهارم در سال 1296 به دنیا آمدند.

دوستمحمدخان جوان به دنبال زندگی جدیدی بود و با مرگ مادرش، از شغل پدری خود رها شد و در سال 1299 به طور مخفیانه به کربلا رفت. در کربلا به گنجینه پدر دست یافت و پس از ارسال جواهراتی برای همسرش، به اروپا رفت. در سفر خود به اروپا، ناصرالدین شاه او را به عنوان نماینده خود در مراسم افتتاح کانال سوئز انتخاب کرد.
دوستمحمدخان در سه سال اقامت در پاریس، ثروت پدری را به پایان رساند و در این مدت گاهی از همسرش درخواست پول میکرد. ناصرالدین شاه از این موضوع آگاه شد و به دخترش دستور داد که دیگر پولی برای شوهرش نفرستد.

عصمتالدوله در دوران خوشگذرانی همسرش در اروپا، مسئولیت خانواده را بر عهده گرفت و برادرزادهاش قمرالملوک را برای پسرش نامزد کرد. پس از سه سال اقامت معیر در اروپا، او ناچار به بازگشت به خانه شد. عصمتالدوله با حمایت مادرش توانست پدر را راضی کند و معیر در سال 1302 به تهران بازگشت.
معیر در تهران ماند و اعلام کرد که مشاغل دولتی را نمیپذیرد. او به کارهایی که به آنها علاقه داشت، مانند عکاسی و باغداری پرداخت و سوژه عکسهایش همسر و فرزندانش بودند. شایعه شده بود که عصمتالدوله و شوهرش از شادترین و موفقترین زوجهای تهران هستند.
با ورود پیانو به ایران در سال 1281 هجری قمری، دوستعلی خان معیرالممالک یکی از نخستین کسانی بود که پیانو خرید. عصمتالدوله با زیرکی، نواختن پیانو را از کنیز خود یاد گرفت و این مهارت مورد توجه شاه قرار گرفت. او بعدها به یادگیری بیشتر پیانو نزد معلم فرانسوی پرداخت.
عصمتالدوله میزبان زنان سفرا و مهمانیهای مفصل زنانه بود و از این مناسبات لذت میبرد. او همچنین صاحب یکصد و دو باب دکان در بازار ارسیدوزها بود.

پس از بازگشت معیرالممالک از سفر فرنگ، این زوج صاحب فرزند دیگری به نام دوستمحمدخان اعتصامالدوله شدند. با مرگ ناصرالدین شاه، برادری که به تخت نشست، مناسبات نزدیکی با عصمتالدوله داشت و هر بار به تهران سفر میکرد، به دیدار او میرفت.
فاطمه خانم عصمتالدوله در سال 1323 به بیماری مبتلا شد و در باغ خود در سوهانک بستری شد. او در 29 جمادیالاخری 1323 به بیماری تب نوبه درگذشت. مراسم تشییع جنازهاش با شکوه فراوان برگزار شد و او در جوار پدرش به خاک سپرده شد. مظفرالدین شاه که در سفر فرنگ بود، به محض بازگشت به دیدار مادر عصمتالدوله شتافت و عواطف خود را ابراز کرد.
دوستمحمدخان پس از فوت عصمتالدوله، دیگر ازدواج نکرد و او را «حضرت عصمت» میخواند. عصمتالدوله در یادداشتهایش از عقبماندگی ایران در عرصه علم ابراز تأسف میکرد و به اختراعات جدید اشاره میکرد و از وضعیت کشورش نگران بود.